پسرک 5 ماهه ی من
عزیزک من پنج ماهگیت مبارک ماههای عمرت رسید به انگشت اشاره. پنج ماه از روزی که آخرین لگدها رو تو شکمم می زدی می گذره ... چقدر زود داره می گذره ... دلتنگ روزاییم که با لگدات بیدارم می کردی ... و بیشتر دلتنگ روزایی هستم که دارن به سرعت می گذرن ... دلم واسه همه ی این روزا تنگ می شه ... پسرم ... شیطون شدی مامان ... خیلی خیلی شیطون ... و مثل همیشه دوست داشتنی این روزها دستات کاملا" با چشمات هماهنگ شده و خیلی خوب می تونی با عروسکات بازی کنی .... عروسکای آویز بالای تختت که بیچاره ها از دستت آرامش ندارن.. چون به محض اینکه در دسترست قرار بگیرن بیچاره ها رو می گیری و انقدر می کشیشون تا کنده شن ... مو...
نویسنده :
مامان محمدامین
20:25