محمد امینمحمد امین، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره

میوه بهشتی

باباگوشتی عزیزم برای همیشه خداحافظ

    و هر از گاه در گذر زمان در گذر بی صدای ثانیه های دنیای فانی ، جرس کاروان از رحیل مسافری خبر می دهد که در سکونی ،   آغازی بی پایان را می سراید .  دوستای خوبم سلام امدم تا بهتون بگم روز چهارشنبه 12 تیر  پدربزرگ خوبم برای همیشه در حالیکه من حتی برای اخرین بار هم نتونستم ببینمش از پیشمون رفت از اخرین دیدار منو پدر بزرگ نازنینم 2 ماه میگذشت و من ارزو میکردم ای کاش این همه از او دور نبودم ویا میتونستم حداقل برای مراسم خاکسپاری پیشش باشم کنار پدر بزرگی که همیشه اون رو بابا گوشتی خطاب میکردم   و حالا که هفت روز از پر کشیدنش میگذره هنوز هم باور نمیکنم که دیگه نمیتونم صداشو بشنوم که ازم میخواد...
26 تير 1392

خاطره ناب 26 تیرپارسال

بی گمان یک روز دلتنگ تو خواهم شد... پسرک کوچک و دوست داشتنی ام... که این روزها یله و رها توی بغلم جا خوش می کنی...دست و پا هایت را می کشی تا خستگی از تنت بیرون رود و چشم هایت را ریز می کنی  و زیر چشمی نگاهم می کنی این تجربه ی بسیار لذت بخشی است که در بغلم لم بدهی و با لب های کوچکت صداهای بامزه ای در بیاوری و تند تند نفس بکشی....بعد پیشانی ات را به بلوزم بکشی و من بفهمم که بدت نمیاید که شیر بخوری.....بعد دهانت را باز کنی و بگویی هه هه هه محمدامین دوستت دارم جان دلم... این تجربه ی خاصی است که در بغلم شیر بخوری و به خواب بروی و من وقتی خوابیدی یواشکی ببوسمت...نگران اینکه موهایم تو را قلقلک ندهد و بیدارت نکند....و اینکه بخواهم ه...
26 تير 1392

شش و هفت ماهگی پسری

 تا به خودت میای عمرت گذشته...یک  ماه بیشتره که من از روزهای زیبای با تو بودن چیزی ننوشتم...نه که حرف برای نوشتن نباشه نه مجالی نیست...برای همه لحظه هایی که با هم هستیم شکرگزار هستم و هر لحظه که می گذره سعی میکنم از لحظه قبلی بیشتر حظ بودنت رو ببرم...یاد گرفتی که می تونی ما رو شاد کنی دیدن خندیدن تو برای  ما بهترین  کیف دنیاست که نصیبم میشه...شکر خداجونم.....گاهی باورم نمیشه وقتی میبینم که خدا منو لایق بودنت دونسته وقتی توی بغلم به آرامش میرسی و راحت میخوابی.عزیزم تودو  ماهه گذشته تو خیلی کارها یاد گرفتی ..میتونی بدون کمک بشینی  وقتی دستت رو به پشتی میگیری برای چند ثانیه  به تنهایی وایمیستی یا اینکه با ح...
12 تير 1392

لیله الرغائب شبی هم نراز با شب قدر

الهی ما را بر این درگاه همه نیاز روزی بود که قطره ای از آن شراب بر دل ما ریزی، الهی نزدیکتر از جانی، موجود نفس های جوانمردانی و حاضر دل های ذاکرانی، ملکا تو آنی که خود گفتی و چنانک گفتی آنی، الهی ای سزای کرم و نوازنده عالم نه با وصل تو اندوه است نه با یاد تو غم، الهی یک دل پر درد دارم و یک جان پر زجر، عزیز دو گیتی این بیچاره را تدبیر، خداوندا درماندم، الهی بازآمدیم با دو دست تهی چه باشد اگر مرهمی بر خستگان نهی. شبی ارجمند در راه است که در عظمت خویش تمام کائنات را به سجده می آورد. شبی که پهلو به " قدر" می زند. در این شب بیش از هر زمان دیگر خدای را سمیع می یابیم و علیم، رحیم و بخشنده، رئوف و مهربان. در شبی چنین می توان از تمام درده...
26 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به میوه بهشتی می باشد