اولین روز مادر مامان محمد امین (12 اردیبهشت 92
تقدیم به مادر مهربانم.......
مادر صبور و مهربونم چطور می تونم وصفی از بزرگی و محبتت را بنگارش درآرم .
شاید این رازی است میان من و تو – راز صبوری و مهر تو برای من – برای یگانه دخترت که من باشم .
راز فداکاری و گذشت تو – که نمی توانم هیچ کدام را بنویسم – فقط رازی است در دل من و در دل تو .
آنقدر تو بزرگی که کوچکی من دیگر به چشم نمی آید مادرم .
مادرم –تویی که فقط مادرم نبودی و نیستی
با کودکی ام ، کودکی هم سن و سالم بودی و پا به پای من میدویدی و هم بازی کودکی هایم می شدی
در نوجوانی و سرکشی هایم ، کوهی از صبرو سکوت و تحمل بودی ،
چه کسی می داند در پشت چهره خسته ات ، چه انسان بزرگی وجود دارد که لایق پرستیدن است .
نمی دانم چطور می توان از مادری چون تو قدردانی کرد ؟ !! تویی که هر آنچه داشتی برای دلبندانت گذاشتی و خودت را از یاد بردی ، بی هیچ تمنایی ... جز آنکه زیبا و خوب زندگی کنیم آن هم برای خودمان ، و نه برای تو .
مادرم ، مادر خسته ام ، چقدر خوب است که تو هستی ، چقدر خوشبختیم من و برادرانم که تو را در زندگیمان داریم – تو آرامش زندگیمان هستی – نمی دانی تو چقدر برایمان با ارزشی – خوبیه مهر تو آنقدر شیرین است ، هیچ گاه نمیتوان تصور کرد روزگاری از آن بی بهره شویم – برایمان بمان – مادرم تو چشمه جوشان مهری. مادرم تو را عاشقانه می ستایم .
پ.ن .خدایا نمیدانم چگونه سپاس گزارت باشم از اینکه به کسی چون من لیاقت مادر بودن را عطا کردی
محمد امین عزیزم پسرک 21 هفنه ای ممنون که وجودت باعث شد که من مادر خطاب گردم همه ی سعی ام رو میکنم تا بتونم مادر خوبی برات باشم.دوستت دارم میوه دلم.