111 روزگی مصادف با تولد دایی یونس
بـهاران فیض دیگر دارد امسال / هوایش مشک و عنبردارد امسال محمد امین خوشگلم ...اولین عیدت مبارک برایت از طلا تختی ... مسیری رو به خوشختی برایت عمر نوحی را ... وقار همچون کوهی را برایت صبر ایوبی ... حیاتی مملو از خوبی برایت شاد بودن را .... فقط آزاد بودن را، رفاقت را ... صداقت را ... محبت را ...
نویسنده :
مامان محمدامین
1:26
اخرین پست.......
سلامحمد امینم...عزیز مامان تقریبا 30 دقیقه دیگه سال تحویل میشه و این اخرین پست در سال 91 برای توست عزیزم تو و بابایی الان خوابیدین...عشق من برای هر دوتون ارزوی سلامتی و شادی دارم . مامان عاشقونه دوستتون داره.... ...
نویسنده :
مامان محمدامین
14:07
سال نو مبارک
. بهار بهترین بهانه برای زیستن آغاز بهترین بهانه و آغاز بهار بر شما مبارک . . . ...
نویسنده :
مامان محمدامین
1:31
سال 91 خداحافظ................................
امروزچهارشنبه 30 اسفند اخرین روز سال 91 هستش و من میخوام از 91 ای که گذشت بنویسم بهار 91 در حالی شروع شد که لحظه سال تحویل رو در امامزاده گذروندم.... با شروع عید دردهای دوست داشتنی من هم شروع شدند..درد هایی که نمیدونستم دلیلش بودن یه موجود کوچک دوست داشتنی هستش تا اینکه 5 فروردین دلیلش برام اشکار شد و با دیدن جواب ازمایش پی بردم که انگار مادر شدم....روزهای سختی بود ..فروردین با بودن مامانم در کنار من و مراقبت از من گذشت ....2 فصل پایانی بهار تمام زحمت من به دوش همسرم بود و نا گفته نماند مادر همسری هم تا جایی که میتونستن بهم کمک میکردن... تااااااااااا22 خردادکه با رفتن به سونو گرافی فهمیدم که خدا جون ی پسر سالم ب...
نویسنده :
مامان محمدامین
1:27
پسرم در 15 هفتگی......
سلام همه امیدم ...امروز یکشنبه 27 اسفند 91 تو 15 هفته ای شدی...الهی قربونت بشم پارسال این موقع تو توی دلم بودی و 20 روزت میشد و من هنوز از وجودت خبر نداشتم ..... توی این روزهاخیلی چیزا فهمیدم اینکه خدا منو خیلی دوست داشته و داره که فرشته کوچولوشو سپرده دستم...اینکه چقدر خوشبختم ...اینکه چقدر با بودن تو حالم خوبه ..اینکه چقدر پدرت رو دوست دارم اینکه چقدر زندگی قشنگتر از قبله و مهم تر از همه اینکه چقدر باید برای اینده و تربیتت تلاش کنم...... &n...
نویسنده :
مامان محمدامین
23:33
خاطره زایمان
جواب مسابقه وبلاگی با تاخیر
از طرف مامان علیرضا جون به یه مسابقه دعوت شده بودم که تا الان وقت نمیشد بیام و در موردش بنویسم.یه خورده دیره ولی فکر کردم شاید پسرم یه روز بخواد بدونه که چرا واسش وبلاگ درست کردم .... اول از همه به خاطر این وبلاگو ساختم تا خاطرات به دنیا اومدن پسرم رو قبل ازتولدش وساش ثبت کنم و همزمان با مامان های دیگه هم در ارتباط باشم و از تجربیاتشون استفاده کنم.......و دلیل اصلیش هم این بود که پسرم تا روزی که بزرگ وبزرگ تر بشه وخودش ببتونه خاطراتش را ثبت کنه من براش این کار را انجام میدهم تا بدونه که چقدر دوستش دارم وتک تک لحظات با محمد امین بودن برایم گرامیست.قند عسلم اینجا واست یه صندوقچه پر ا...
نویسنده :
مامان محمدامین
11:01
25 اسفند86
امروز 25 اسفند 91 هستش..... سالگردعقد من و بابایی بعد از پشت سر گذاشتن یه عالمه پستی و بلندی و سختی..... . 5 سال گذشته.وای که چه زود روزها و سال ها میان و میرن و من حتی در خیالم نبود که 5 سال بعد منو همسرم در حالیکه کوچولوی قشنگ سه ماه و نیمه ای داریم سالگرد عقدمون رو جشن میگیریم........ محمد امینم همیشه و همه جا دوستت داریم..................................
نویسنده :
مامان محمدامین
21:40
100 روزگی محمد امینم...........
پسرم" محمد امین عزیزم"ان روز که در صفحه زندگی ام نامت ثبت شد هرگز باور نمیکردم عشقی به این اندازه وجودم را لبریز از خود کند .و حالا 100 روز از زمینی شدنت میگذرد و من هنوز در اوج هستم از بودنت در کنارم..... ...
نویسنده :
مامان محمدامین
19:12