35 روز با هم بودن
سلام پسر کوچولوی من.عزیزم35 روز از تولدت میگذره و روزهای من و تو به سرعت در حال گذرند و من انقدر مشغول تو هستم که فرصت اپ کردن ندارم اما واقعا حیفه که این خاطرات یادداشت نشه.پسر خوبم تو روز به روز زندگی من وو بابایی رو شیرین تر میکنی و ما از اینکه تو رو داریم روزی هزلر بار خدا رو شکر میکنیم و من از شوق مادر شدن روزی هزار برا تنتو بو میکنم و از عطرش جان تازه ای میگیرم.این روزها عادت های جدیدی پیدا کردی.اینکه روزها اصلا نمیخوابی وبیداری و دوست داری تا باهم حرف بزنیم و بازی کنیم و وقتی باهات حرف میزنیم صداهایی شبیه او و اقو میگی..وقتی گرسنه میشی خیلی کم طاقتی و وقتی شروع به شیر خوردن میکنی چنان با ولع شیر میخوری که انگار از قحطی در اومدی فدات بشم ایشالا همیشه اینجور خوش خوراک باشی..دیگه اینکه وقتی توی بغلم میگیرمت تا بادگلو بزنی خیلی ارومی ومنم تا صدی اروغ زدنت رو میشنوم کلی کیف میکنم.......
محمد امینم هیچ وقت یادت نره تو عشق مامانی